باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد
آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد
گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت
با رعد سرفه های گران سینه صاف کرد
تا راز عشق ما به تمامی بیان شود
با آب دیده آتش دل ائتلاف کرد
جایی دگر برای عبادت نیافت عشق
آمد به گرد طایفه ی ما طواف کرد
اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت
در گوشه ای ز مسجد دل اعتکاف کرد
تقصیر عشق بود که خون کرد بی شمار
باید به بی گناهی دل اعتراف کرد
قیصر امین پور
زیبا بود انتخابتون.....ممنون از ابراز لطفتون ....شما ظاهرا از اعضای قدیمی و فعال هستید عجیب که تا حالا متوجه نشده بودم.....با توجه به آمار و مطالب وبلاگتون....امید که بیشتر حضور داشته باشید تا ازمطالبتون استفاده کنیم.......سپاس
472928 بازدید
1519 بازدید امروز
1645 بازدید دیروز
7513 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian